جدول جو
جدول جو

معنی غریب شمار - جستجوی لغت در جدول جو

غریب شمار
در شمار غریبان، غرشمار
تصویری از غریب شمار
تصویر غریب شمار
فرهنگ فارسی عمید
غریب شمار
(گِ تَ / تِ)
در عداد غربا:
می دان که جان ز روی شناسان آن سراست.
مشمارش از غریب شماران این سرا.
خاقانی.
رجوع به غریب اشمار شود
لغت نامه دهخدا
غریب شمار
درشمار غریبان در آمده در عداد غرباء، غرشمال قرشمال کولی
تصویری از غریب شمار
تصویر غریب شمار
فرهنگ لغت هوشیار
غریب شمار
((~. شُ))
گمنام، مجهول
تصویری از غریب شمار
تصویر غریب شمار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غریب وار
تصویر غریب وار
غریب مانند مانند غریبان
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ / دِ)
در عداد غربا. در شمار غریبان:
این غریب اشمار را نبود وفا.
مولوی.
رجوع به غریب شمار شود.
، غرشمال. قرشمال
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
آنکه غریب را شناسد. رجوع به غریب شمار و حاشیۀ 2 همین صفحه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
مانند شخص غریب. ترکیبی است از غریب + وار (مزید مؤخر شباهت)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ، رَ / رُو)
عیب شمارنده. آنکه عیب ها و نقائص دیگران برمی شمارد:
من که چنین عیب شمار توام
در بد و نیک آینه دار توام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از غریب اشمار
تصویر غریب اشمار
درشمار غریبان در آمده در عداد غرباء، غرشمال قرشمال کولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب شناس
تصویر غریب شناس
آنکه غریب را شناسد غریب آشنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب وار
تصویر غریب وار
بیگانه وار مانند غریبان بطرز غریبان
فرهنگ لغت هوشیار